از جمع 202 نفری که در گیلان آمادگی خود را برای کاندیداتوری در انتخابات مجلس نهم اعلام کردهاند تنها 7 زن حضور دارد؛ آماری به غایت سوال برانگیز و نگران کننده از کاهش حضور زنان در عرصههای سیاسی و اجتماعی.
تاکید بر نگران کننده بودن این موضوع به نگاه و فضای استان گیلان نسبت به فعالیت زنان مربوط میشود که مشوقانه و هوادارانه است. یعنی زن گیلانی مانند بعضی از نقاط ایران برای شاغل شدن و کسب مدارج عالیه شغلی و تحصیلی با «نهی» از سوی خانواده و عرف حاکم بر منطقه مواجه نیست.
در این نقطه از ایران معمولا زنان نقشی انکار ناپذیر در مدیریت و اقتصاد خانواده دارند. بافت کشاورزی و انجام بخش زیادی از فعالیتهای این حوزه زنان گیلانی حتا کم سوادترینشان را با مقولهای به نام مدیریت در سطح خرد آشنا کرده است.
آمار زنان دارای تحصیلات عالیه هم موید این نکته است که گیلان یکی از استانهای دارای بیشترین جوان فارغ التحصیل دانشگاهی است که این رقم شامل زنان این دیار هم میشود.
اما نرخ بیکاری زنان گیلانی رقم قابل توجه بیش از 30 درصد را شامل میشود که احتمال زیاد این رقم با احتساب اشتغال فصلی تعداد زیادی از بانوان استان در مشاغل کشاورزی اعلام شده است.چون ظرفیتهای استان در ارتباط با اشتغالزایی روشن است و نرخ دو رقمی بیکاری مردان در شهرها و روستاها نشاندهنده وضعیت نامناسب حاکم بر گیلان است.
آیا توضیحات برشمرده را باید به عدم استقبال زنان گیلانی از کاندیداتوری انتخابات مجلس مربوط دانست؟ میتوان گفت که وقتی نرخ بیکاری زنان بالا باشد طبیعتا فرصتی برای طی مدارج بالای مدیریتی و کسب تجربه و آزمون و خطا به وجود نمیآید.
این موضوع به تنهایی در این کاهش استقبال نقش دارد و زنان گیلانی صرفا به دلیل کمبود تجربه مدیریتی حاضر نیستند خود را برای ورود به مجلس در معرض انتخاب قرار دهند؟
میتوان از فرایند فرسایشی و غالبا نادرستی که در غیاب احزاب برای ورود نمایندگان به مجلس وجود دارد را در این بی رغبتی موثر دید.رویهای که شایستهسالاری، تحصیلات، و تخصص را به حاشیه هزینههای کلان و دیدارهای رودرو کاندیداها در قهوهخانهها، حضور در عزا و عروسی رانده است.
به نظر میرسد با وجود تفاوتهای زیاد فرهنگی و نگاه غالبا مثبت به فعالیت اجتماعی زنان در گیلان زمینههای منفی و بازدارنده تاریخی و ملی به این نقطه از کشور هم نفوذ فراوان دارد.
نگاهی که ظاهرا موافق حضور زنان در اجتماع است اما فعالیت آنها را نهایتا تا سطوح میانی تاب میآورد و «مدیریت» ارشد و کلان را اصولا امری مردانه به حساب میآورند.
هر چند ادعا این است که دولت در صدد افزایش به کارگیری نیروهای مجرب زن در عرصههای مدیریتی است اما عملا شاهد ادامه رویهای هستیم که در سالیان اخیر تبلیغ و ترویج شده است؛ زنان باید «کانون خانواده» را گرم کنند.
نتیجه پدیدهای است تا از مجموع 5 هزار و 395 داوطلبی که در انتخابات مجلس ثبت نام کردهاند تنها 428 زن و 4 هزار و 967 نفر مرد باشند یعنی عملا شاهد کاهش ۳۳ درصدی نامزدهای زن در انتخابات مجلس نهم هستیم.
هر چند که در این دوره شاهد کاهش تعداد ثبت نام کنندهها بودهایم که یکی از دلایل آن شرط داشتن مدرک کارشناسی ارشد بوده، اما این موضوع هم نمیتواند برای کاهش مشارکت زنان در گیلان و حتا ایران محلی از اعراب داشته باشد که مطابق آمارهای منتشره چند سال اخیر میزان ورود زنان به دانشگاه و تحصیلات تکمیلی بیش از مردان بوده است.
مسوولین امر باید بیش از زنان نگران باشند وقتی سهم زنان ایرانی از کرسیهای مجلس چیزی در حدود چهار درصد اعلام میشود و در هر دوره شاهد کاهش تعداد نامزدهای زن و نمایندگان در مجلس هستیم:مجلس ششم 13، مجلس هفتم 13 و مجلس هشتم هشت نفر و طبیعتا در مجلس نهم هم با توجه به تعداد کاندیداهای زن نمیتوان انتظار معجزه را داشت.شراط در حال حاضر به سمتی پیش رفته که در این ارتباط زنان ایرانی از زنان کشورهای همسایه مانند عراق، پاکستان و افغانستان هم عقب ماندهاند.
فاطمه صابری فعال رسانه ای در گیلان